گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! كلمات و مفاهيم بوى نا گرفته سياسى در جهان نو؛ ف. م. سخنبا پيشرفت جهان، زبان، دگرگون مى شود. كلمات و مفاهيم جديد به وجود مى آيد. اصطلاحات و عبارات جديد واردِ عرصه ى كلام مى شود. برخى از افراد كه اين را مى دانند، تلاش مى كنند ميان بُر بزنند، و به صورت تصنعى، با به كار بردن اصطلاحات و عبارات جديدى كه در جهان پيشرفته به كار مى رود، خود را به عنوان كسى كه فكر جديد و جوان دارد معرفى كنند. كار اين ها تقليد و طوطى وار سخن گفتن است. كلمه نو، از فكر و بطن آن ها نمى جوشد. كلمه نو، از ذات انديشگى آن ها بر نمى خيزد.
اين نوع «نوگرايى»، بيشتر ژست نوگرايى گرفتن است تا نو شدن واقعى. كلمه، ادامه ى تفكر است. فكر كه نو نشود، كلمه ى نو دردى را درمان نخواهد كرد. در جامعه ى عقب افتاده ى ما، تعداد چنين نقش آفرينانى بخصوص در حوزه ى كسانى كه خود را روشنفكر يا نو انديش يا هنرمند مى دانند كم نيست. يكى از مشخصات چنين اشخاصى، نفرت از كسانى ست كه كلمات سنگين و وزين در گفتار و نوشتارشان به كار نمى برند. در ده جمله، ده بار نام فلان فيلسوف و متفكر جديد و قديم را نمى برند. مشخصه ى ديگر اينان، نابلدان به اين شيوه از تقليد را در كنج ديوار قرار دادن و بى سوادى آن ها را به رخ كشيدن است. بى سوادى كه خود را با سواد نشان مى دهد، دردش سواد نيست، بلكه خودنمايى و ارضاى حس خودبزرگ بينى ست. اما در اين نوشته روى سخن ما با كسانى ست كه در گذشته ها مانده اند و در جا مى زنند. تفكرشان در گذشته مانده لذا كلام شان نيز متعلق به گذشته است. كلماتى كه از شدت تكرار، ملال آور شده و باعث گريز مخاطب از شنيدن كلام مى شود. نمى گوييم كه بايد فكر كهنه، و مساله ى كهنه، و راه حل كهنه را يكشبه دور ريخت و فكر جديد و كلمات جديد جايگزين آن كرد -كه چنين چيزى شدنى نيست- ولى بد نخواهد بود با ايجاد تغيير در نحوه ى گفتار قديمى و كاستن از كلمات و اصطلاحات قديمى، به فكر يافتن نحوه ى جديد بيان بود. بيان جديدى كه از تفكر جديد نشات گرفته باشد. به راستى چقدر دشوار است اگر پادشاهى خواهان، از الفاظ و عباراتى مانند: اعلى حضرت، علياحضرت، والاحضرت، شاهزاده، پرنس، پرنسس، سلطنت، نماد ملى، پدر تاجدار، ملكه، و امثال اين ها، كه اگر هم در برخى از كشورهاى مدرن به كار مى رود، كاربردِ سياسى و تغييرساز در بنيادهاى مملكتى ندارد و يادگارى ست به جا مانده از اعصار قديم و سيستم هاى كهن حكومتى. چقدر دشوار است اگر سازمان مجاهدين خلق ايران، دست از خمينى دجال و دجاليّت و دژخيمان و رژيم آخوندى و پاسدار فلان و آخوند بهمان دست بردارد و با فكرى نو و روشى نو در مبارزه، كلماتى نو در مقابله با حكومت اسلامى به كار گيرد؟ آيا فداييان خلق ايران مى دانند كه طرح خواسته هايشان در يك جمله و به صورت امرى و با يك علامت تعجب در انتهاى اين جمله، چقدر بوى نا مى دهد و كسى براى آن، نه در حكومت و نه در خارج از حكومت تره هم خرد نمى كند؟ فداييان فكر نمى كنند كه دوران «پاسخ قاطع را از كارگران طلب كنيد!» و «اعدام بى رحمانه ى جمعى از هموطنان كرد سنى مان را محكوم مى كنيم» و «كشتار زندانيان سياسى در سال ١٣٦٧، ننگ بشريت» به سر آمده و يا نياز به تجديد نظر در اين نوع بيان هست؟ آيا حزب توده مى داند كه چند دهه كلماتى چون، لجن مال و نيروهاى سركوبگر و رژيم ولايت فقيه و جناح هاى انگلى رژيم و سرمايه دارى غارتگر به كار برده، و جوانان امروز، نه تنها چنين اصطلاحاتى را به كار نمى برند بلكه زبان فارسى آن ها حتى براى ما كه با آن ها همپا بوده ايم و هستيم، در برخى مواقع قابل فهم نيست! در اينجا قصد بيان تمام نمونه ها، از تمام سازمان ها و احزاب را ندارم، فقط مى خواهم بگويم، كه گفتار و نوشتار ما، وسيله ى تماس با ديگران است. وسيله ى انتقال نظر و فكر. امروز روز، نه كسى با لقب «شاهزاده» بزرگتر از آن كه هست مى شود، نه خمينى دجال، بيشتر از آن كه هست جنايتكار و فريبكار مى شود، نه محكوم كردن لفظى، با كلمات و جملات هزار بار شنيده و خوانده شده، بر دل كسى اثر مى گذارد و نه اصطلاح سرمايه دارى غارتگر، آگاهى و نفرت در دل غارت شدگان ايجاد مى كند... معمولا اولين واكنش ها به انتقاداتى اين چنين، توجيه خود و كار خود و نشان دادن مزايا و علل كهنه گرايى ست. نيازى به بر شمردن مزاياى كلام كهن نيست. اين كه اين كلام، به نوعى شناسنامه ى شما هم هست، منظور ما نيست. نگاه ما به آدم هايى ست كه ديگر حاضر به گوش دادن به اين كلمات و بيانات نيستند. متاسفانه هيچ چيز نويى در پشت اين كلمات نيست. دنياى نو، انسان هاى نو، افكار نو، و كلمات و زبان نو مى خواهد. همه ى اين ها لازم و ملزوم يكديگرند و هيچ كدام بدون ديگرى وجود نخواهند داشت و به وجود نخواهند آمد.
Copyright: gooya.com 2016
|